برای تو....مخصوص دل خودم!

 


 
دلم برات تنگ شده بی معرفت

تو نیستی و گریه شده یه عادت

دلم برات تنگ شده خیلی زیاد

دلم به جز تو هیچکس رو نمیخواد
 


انقده گریه کردم این شبها رو

قسم دادم خدا رو به خدا رو

چه غصه ها که از غم تو خوردم

عطر تو رو خونه به خونه بردم

من به تو دل دادم و دل سپردم

نبودی که ببینی غصه خوردم

دلم برات تنگ شده خیلی زیاد

نبودی و ندیدی بی تو مردم
 
 
 
 

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم
 


من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
 
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

 
 
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی

من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم

به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد

بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما

تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
 


دلخــــور که میشَـوم ,

بغـض میــکنم می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم صورتکی که میخنـدد و پشتـش قایم میشــوم

که فکـــر کنی میخنــدم و بخنـــدی…

اشکهایم میـــــــآیند و من مدام با صورتک مجازی ام میخندم
 


تا کی به زجر این من دلخسته تن دهی ؟

آخر چه می شود دل خود را به من دهی ؟

چیزی ز حسن صورت تو کم نمی شود

من را به گوشه ای ز دیارت وطن دهی

بغضم ببین و اشک رخم را نظاره کن

بستم لب از سخن که تو داد سخن دهی

از جان در انتظار تو عمری نشسته ام

شاید بیایی و دل خود را به من دهی

زنجیر صبر خلق جهان می درد ز هم

موجی اگر به گیسوی شکن شکن دهی

کی می شود که پیک تو روزی رسد ز راه ؟

گوید بیا که بوسه بر آن خوش دهن دهی

سیل سرشک من منگر ساده ، گوش کن
 
فریاد می زند که به یک بوسه تن دهی
 
 

 
 
اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم

این شعر تا ابد با تو خواهد زیست

حتی وقتی که من دیگر نباشم

یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد

شعر عاشقانه بیشتر از آدم ها می ماند

عاشقانت تو را ترک می کنند

اما شعر عاشقانه

همیشه با تو خواهد بود

پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم

شعری از اعماق جان

که مرا یاد تو آورد…

شعری که همیشه با تو بماند
 


شب سردی ست و هوا منتظر باران است

وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است

شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من

ماه پیشانی من دلبر بارانی من…..

 


نشستم پای مشروب گفتن بخور بگو به

سلامتی اونی که دوستش دارم…

پیکو به لبم نزدیک کردم اما نخوردم!

ولی گفتم به سلامتیه اونی

که از وجودش نفس میکشم…

گفتن چرا نخوردی؟؟؟
 


نظرات شما عزیزان:

masoudteta
ساعت9:07---30 خرداد 1393
واااااااای چه مطالب رمانتیکی. خیلی زیبا هستن.ممنون

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:, | 22:29 | پرگـــــــــــــــــل |